پرش افکار من

Friday, June 08, 2007

زعفران


از بسته بندی های غلط و ناشیانه هرچی ایرونی جماعته روز به روزداره حالم بیشتر بد میشه! اخ اخ! دیدین چه به سر این زعفرون اوردیم؟ قدرجنس مثقالی خدا تومن رو اندازه اقا خره هم ندونستیم! تو پلاستیک ضایعاتی که یه تیکه مقوای پاره ( که مثلا حالا گل هم کاشتیم) اسم شرکت رو روش نوشتیم و بزور چپوندیم توش و درش رو با تف بستیم! حالا همون محصول رو با بسته بندی اسپانیایی با ده برابر قیمت بخریم و باهاش حال کنیم.
حالا چطور شد که سعادت همسفر شدن با
دکتر دواچی و کیمیادوش رو به همراه خانواده محترمشان بدست اوردیم بماند فقط اینو بگم که برای اولین بار این سعادت نصیبم شد که صدای واقعی دکتر کیمیادوش رو بشنوم تازه غیر اون بفهمم که این بابا چقدر بذله گو و خوش مشربه و از اون طرف از لیدر بودن دکتر دواچی نهایت استفاده رو واسه هماهنگی تمامی کارها به نحو احسن ببرم! و اینهمه مزایا به این دلیل بود که بسته بندی استاد امید از روی این دوبدبخت برداشته شده بود! تا قبل از این هر وقت می خواستم دکتر کیمیا دوش رو به خاطر بیارم صدای امید و اکاذیبی رو که از زبان اون به خوردمون می داد تو گوشم زنگ میزد و یا از اون طرف توصیف امید از دکتر دواچی به صورت یه ادم بی اراده و منفعل تو ذهنم مجسم می شد که همه اطرافیان دارن واسش تصمیم می گیرن! امید خدا خفه ات کنه که اگه این سفر بدون تو پیش نمی اومد احتمالا این دو نیز به سرنوشت زعفرون ایرانی دچار میشدند!ا