پرش افکار من

Friday, October 27, 2006

تروتسکی و مدیریت


از وقتی که قیافه متفکرانه دکتر" لئون" بهمراه موهای وزوزی سفیدی که به دقت اب و شانه شده اند و عینک ته استکانی که بی شک "تروتسکی" را در ذهن تداعی می کند را دیدم فهمیدم که "چپی ها" چقدر با سوادند!!!ا
ان روز که اظهار فضلی از سر ذوق در حضور دکتر لئون از دهانم خارج شد دکتر با لبخندی معنی دار جوابم را با جملاتی داد که بیش از نیمی از حروف ان برایم معنی دار نبودند چه رسد به درک ملغمه ناشی از ترکیب انها! فقط نمی دانم چرا از یک کلمه ی ان به شدت خوشم امد که ان را یواشکی کف دستم نوشتم : "پارادوکس"ا
دکتر "میم" (که معرف حضورتان هست) اخرین پزشکی بود که مسئله شایستگی زایدالوصف دکتر لئون در تصدی پست مدیریت مجتمع پزشکی مان را در محضرش مطرح کردم وصد البته با قیافه ای متفکرانه کلمه زیبای پارادوکس را نیز در اولین جمله ام گنجاندم ! دکتر میم در حالی که با سر انگشت کله بی مو را میخاراند ان را برای چند بار از بالا به پایین تکان داد یعنی : موافقم!!!ا
دکتر لئون اولین جلسه هیئت مدیره را با سحنرانی رسایی در باب قانونمندی اغاز نمود و در ادامه مسئله نابسامانی ترتیب چیدمان تابلوهای پزشکان در سردر ساختمان را با ارائه این راه حل که پزشکان با ضعف بینایی بیشتر از اندازه بزرگتر و جایگاهی با دید بهتر بر خوردار شوند حل و با تکان خوردن بالا به پایین سرهای کچل مابقی همکاران ان را به تصویب رساند و من نیزازایجاد رقص نور ناشی از تائید کله ای انان خاطرات کنسرت مجتبی کبیری را با لذت در ذهن خود مرور می کردم : دروغکی عاشق نشو که عاشقی راستی می خواد...ا
روزی که تابلوی دکتر لئون در ابتدای تابلوها و بزرگتر از سایرین نصب گردید تقریبا همه به اتفاق کله ها را از چپ به راست تکان داده با عصبانیت القابی نه چندان دلچسب را نثار من بیچاره نمودند...ومن همچنان معتقدم که دکتر لئون بسیار با سواد است!!!
ا

Thursday, October 19, 2006

کلاه


من ادم خوش شانسی هستم که مطبم در همسایگی مطب دکتر" میم" است. دکتر میم یک متخصص داخلی 55ساله است که اعتقاد داره همه چیز خوب پیش میره در ضمن پدرانه به تصحیح منفی بافی من نیز اهتمام می ورزه ! دکتر میم معتقده درمان منفی نگری خیلی هم سخت نیست ! دکتر میم سرنگ خودش رو از خوش بینی پر می کنه چنان از مسیر گوشم مغزم رو نشانه می گیره که از گوش دیگه ام هر چه افکار بده بیرون میریزه! دکتر میم با تجربه است ! حتی با وسواسی که اون از لباس هاش مراقبت می کنه هم میشه انتظار داشت که یه بوتیک پیراهن بیشتر از من پاره کرده باشه.
دکتر میم همه چیز رو بر وفق مراد می بینه چون تمامی غنچه های باغچه جلوی بلوک اپارتمانش در اکباتان تبدیل به گل شده اند! دکتر میم از اینکه قیمت مسکن توشمال تهرون روز به روز نزول می کنه خوشحاله ولی با اینحال اعتقادی به نقل مکان به اونجا نداره چون معتقده که قیمت اپارتمان های اکباتان روز به روز در حال ترقیه! دکتر میم 13فروردین سال 1375 که به خاطر تمیزی هوا تونسته بود بنای میدون ازادی رو از تو اپارتمانش ببینه رو هیچ وقت فراموش نمی کنه.
دکتر میم عاشق سرعت تو رانندگیه! اون از اینکه تابلوهای روز شمار افتتاح پروژه های بزرگراهی منتهی به اکباتان شمارش معکوس رو اغاز کردند بغض غرور ملی رو تو گلوش احساس می کنه ! ولی از اشکال فنی که باعث میشه این اعداد هیچوقت به زیر 10 نرسند کمی دلخوره
دکتر میم افتاب ملایم اکباتان رو دوست داره . اون با اینکه سر کاملا بی مویی داره ولی اعتقادی به "کلاه گذاشتن سر خودش" نداره

Saturday, October 14, 2006

تالار مد کلاسیک


همیشه وقتی دکتر امید مطلبی رو می نویسه قبلش به من زنگ میزنه که : ای سیرپرست ...و... ( القاب اعطایی به دلیل پاره ای ملاحظات سانسور شده است) کامنت اول رو تو نذار چون با چرندگویی ات مسیر کامنت ها رو عوض می کنی اما امید جون هنوز این باور براش سخته که ملت "قهرمان پرور" برای خصوصی ترین جریان زندگی اش دنباله رو است : پست های کپی خورده در سوگ پوپک و جفای وارده به برادران لبنانی در کنار کامنت های تکراری امید جون لپ های بچه ات چقدر سرخه یا با قلم توانایت ما رو حالی به حالی کرده ای استاد بزرگ و این اخری تعریف و تمجید از سیرپرست شهودی بر مدعای این حقیر سیرپرست هستند که البته این مورد اخیر شدیدا مرا وحشت زده کرده.... خدایا اخر و عاقبت ما را ختم به خیر کن

Friday, October 13, 2006

افتتاحیه




این نوشته ها تنها انعکاس گوشه ای از افکار پرش یافته و پراکنده من است که معمولا زمانی بیشتر خود نمایی می کند که کار و بارم کساد می شود مثلا ماه رمضان ها که کاسبی تمامی دندانپزشکان کساد است در ضمن علاقه ای هم به ساخت یک شخصیت مجازی برای خودم ندارم تا بعد انقدر در ان غرق بشم که بسان اقا کلاغه راه رفتن خودم رو هم فراموش کنم تازه اگه هم چنین فکری داشتم این مهبد خودبزرگ بین و این امید اسکیزوفرنی با اون حامد دست و پا چلفتی دست به یکی کرده و حتما ابرو و حیثیت مرا بر باد خواهند داد